#اینجا_زنی_عاشقانه_میبارد_-_جلد_اول_پارت_132
چشم در چشمم خیره میشود:
- نگار! میدونی رهام چی گفت؟
سر تکان میدهم:
لبخند میزند:
- گفت “میدونستم هیچ زنی بیعیب نیست. میدونستم که نگارم مثل بقیهی زنا بازم یه جای کارش می لنگه! هه…”گفت ” تازه دارم میپذیرمش. تازه دارم قبولش میکنم… تازه دارم با زنهایی که دیدم متفاوتش میکنم! تازه دارم بهش خو میگیرم نه من، رادینم همینه؛ اما نگار داره گند میزنه به همهچیز”
قلبم میزند… برای چه گند میزنم.
- من به تو نگفتم این رویه رو پیش بگیر. کی این نسخهها رو برات تجویز کرده!
دلم میلرزد:
- چه نسخهای؟
- همین رفتارای جدیدی که ازت سر زده.
اشک در چشمانم جمع میشود:
- یکی از دوستام!
- تمام حرفهایی که زده رو از ذهنت پاک کن! تو هنوزم همون نگاری؛ فقط…
با خنده ادامه میدهد:
- فقط میخوایم یه آنتیویروس روت نصب کنیم. هر چیزی که برای تو مضره پاک میشه؛ اما
تو هنوزم همون نگار می مونی!
اشکم میچکد.
- گریه معنایی نداره. گریه زبان ضعفه! این نسخه رو من از امروز برات میپیچم نگار جان! رویه قبلو پیش نگیر… درواقع یه اشتباهی بوده روی اشتباه… من نمیدونم برای چی به حرف آدمای بیتجربه اطرافتون بها میدید؟ با مقابله و دوری چند بار مسئلهها حلشده که بار دوم باشه؟
اشکم را پاک میکنم و شانه بالا میاندازم:
- من فکر میکردم فیروزه میتونه کمکم کنه!
romangram.com | @romangram_com