#این_مرد_ویران_است_پارت_66


- خب،اول بریم چرخ و فلک؟

من سریع گفتم:

- نه صف چرخ و فلک خیلی شلوغه.اول بریم ترن هوایی.

دما هم که طبق معمول نظر مخالف داد:ب

- ه نظر من بریم سالتو.

خواستم چیزی بگویم که کیاوش به طور اورژانسی گفت:

- من برم دستشوئی و برگردم.

متعجب و با پوزخند گفتم:

- هنوز سوار نشده ترسیدی؟

کیاوش اما بی حواس به سمت سرویس های بهداشتی به راه افتاد.دما هم به من نگاهی کرد و روی صندلی در آن نزدیکی نشست.من هم نشستم.دما بی مقدمه گفت:

- باور کردی رفته دستشوئی؟

-آره.

خندید:

- عجب مغزفندقی ای هستی.واقعا متوجه نشدی دنبال دختره راه افتاد؟

به سمتش برگشتم و گفتم:

- کدوم دختر؟

به دختری که به سمت چپ حرکت می کرد و کیاوش هم به طور نامحسوسی به دنبالش،اشاره کرد و گفت:

- اون !


romangram.com | @romangram_com