#این_مرد_ویران_است_پارت_55

کیاوش با چهره ای جمع شده گفت:

- باز می خوای بری خرخونی؟بیا بریم بابا.

دماوند دستش را در جیب کاپشنش فرو برد و جوابِ کیاوش را داد:

- عقل کل شنبه امتحان میان ترم زیست داریم!

اعلام حضور کردم:

- چه قدر هم که تو برات مهمه.این عمه ی من بود که تا حالا توی بولینگ بود؟

دماوند به سمت من برگشت و اخمی کرد:

- به تو چه نخود!

یعنی آن چنان دهانم را بست که خودم هم ماندم.این بشر چقدر بی شخصیت بود و من نمی دانستم! چطور به خودش اجازه می داد اینگونه با من رفتار کند؟پسرک بی ادب! صد رحمت به کیاوش!

اخم هایم را در هم کشیدم و چیزی نگفتم؛یعنی چیزی نداشتم که بگویم.کیاوش خنده اش را قورت داد و گفت:ب

- یا بریم دماوند.خوش میگ ذره.فردا بشین بخون.یه بار هم بذار بقیه بشن نفر اول.

دماوند بالاخره خنده ی بلندی کرد.متعجب نگاهشان کردم که کیاوش در صدد توضیح برآمد:

- من و دما همیشه دو نفر آخر آزمون های پیشرفت تحصیلی و این امثالشیم.

دما سریع گفت:

- حالا دو نفر آخر هم که نه...

کیاوش با خنده گفت:

- دو نفر یکی مونده به آخر!

دماوند چشم غره ای رفت.حالا فکر می کند من رتبه ی اول همه ی آزمون ها هستم! بچه‌مان خجالت می کشد. نمی داند که من از خودشان هستم.برای حرص دادن دماوند گفتم:

- آها شما همونهایی هستین که فقط به خاطر بالا بردن جامعه ی آماری توی آزمون ها شرکت می کنین.

romangram.com | @romangram_com