رمان این مرد ویران است

#این_مرد_ویران_است_پارت_42


کیاوش خندید و گفت:

- بابام گوش میده.بیا اینو بزن.

و یک فلش به سمتم گرفت.خندیدم؛من را باش که ندانسته خرچران را قضاوت کردم!گفتم:

- پس ماشین دَدی رو دودر کردی؟

مثل اینکه به غرورش برخورد؛چون جوابم را نداد. خب از فاریا شنیده بودم که پسرهای جوان از اینکه دودر کردن ماشین پدر را به رویشان بیاوری خوششان نمی آید.آخر اعلی حضرت ها غرورشان جریحه دار می شود!

کیاوش ریموت کنترل را در دست گرفت و گفت:

- کی گوش می دی؟

فکری کردم و گفتم:

- لیتو!

کیاوش با تعجب گفت:

- جدی؟

پرسیدم:

- آره.تو چی؟

-اِمینِم(Eminem)

دهانم را کج کردم.یعنی الان به طور مشخصی پز داد؛نه؟.فکر کرده خیلی های کلاس است؟...شدیداً دلم می خواست بکوبم در دهانش و برای مزه پرانی غلام علی حداد عادل بشوم و بگویم:زبان فارسی را پاس بداریم!.چون ممکن بود یک دفعه فوران کنم و کیاوش را بشویم و پهن کنم روی رخت آویز،انتخاب آهنگ را به خودش واگذار کردم که با شنیدن صدای لیتو متعجب نگاهش کردم که ابرویش را بالا داد و گفت:

- خواستم واکنشت رو ببینم وگرنه خواننده خارجی کیلو چنده؟ جاست بهزاد لیتو!

با شنیدن این حرف بلند خندیدم و گفتم:

- خوشم اومد ازت!


romangram.com | @romangram_com