#این_مرد_امشب_میمیرد_پارت_7
_ یلدا پایه ای یکم ادبش کنیم؟ خیلی داره از بالا مارو نگاه میکنه فکر میکنه چون قد اون پول نداریم میتونه کوچیکمون کنه
حس انتقام شعله ورتر میشد باید به او نشان میدادم این دختر جنوب شهری میتواند اعصابش را نابود کند
_ پایه ام فقط افی رو قاطی این جریان نکن میدونی که ترسوئه امشب کوفتش میشه
_ اوکی حله, نقشمو بگم؟
_ اوهوم
_ سوییچ ماشینشو دو در کردم یه پورش قرمز مامان که تو پارکینگه، پسره هم زندگی و عشقش این ماشینشه، حواسشو پرت میکنم ماشینو ببر چندتا خیابون اونور تر بعد سوییچو بیار بذاریم سر جاش میخوام قیافشو وقتی فکر میکنه ماشینشو دزدیدن ببینم
_ این چه نقشه ایه؟! تکلیف ماشین چی میشه؟
_ هیچی چند ساعت بعد پیداش میکنن فکر میکنن خودش مست بوده اونجا پارک کرده
_ بابا این که حالگیری نیست خیلی بی مزه است
_ میگن این ماشین شیشه عمرشه وای قیافشو تصور کن چقدر بهش بخندیم نبین پولدارن همینا اگه یه تیکه مالشونو از دست بدن زمینو به زمان میدوزن
فکر بدی هم نبود جمله اش راجب جنوب شهری بودنم و اضافه کاری مدام در گوشش تکرار میشد مثل یڬ نوار ضبط شده ،
به آرمین اعلام آمادگی کردم و لعنت به من و تصمیم آن شبم .
هنگام خارج شدن به خاطر آوردم که کیف و پالتویم را جا گذاشتم خواستم برگردم که آرمین مانعم شد
_یلدا برو سریع کارو تموم کن و برگرد تا من دارم سر اینارو گرم میکنم
با خودم فکر کردم که حق با اوست کلا کارم ۱۰ دقیقه هم طول نمیکشید چه نیازی به کیف و پالتو داشتم؟!
خیلی فرز به پارکینگ رفتم بعد از زدن ریموت ماشین با روشن شدن چراغ هی پورش مورد نظر آن را شناسایی کردم و سوارش شدم الحق که عجب ماشینی بود حس میکردم سوار هواپیما شده بودم ، ریموت درب پارکینگ را هم زدم و خارج شدم چند کوچه پایین تر نزدیک همان باغی که آرمین گفته بود و جای خیلی خلوتی بود ماشین را پارک کردم خیلی سردم بود و در حال دویدن در مسیر بازگشت بودم که تلفنم به صدا در آمد شماره آرمین بود
_الو الو یلدا
_بله؟تموم شد دارم میام
romangram.com | @romangram_com