#این_مرد_امشب_میمیرد_پارت_47


حفظ كردن چند كتاب قطور!!!

تا عصر ديگر معين را نديدم خانم يگانه( مريم يگانه) زن قانونمند و دقيقى بود كه با وسواس خاصى تك تك نكات را به من آموزش ميداد حتى ساعت دقيق رسيدگى به امور شكم اين غول پر خور!!!

آن قدر خسته بودم كه سرم را روى ميز براى كمى استراحت گزاشتم نفهميدم چه طور خوابم برده است

با صداى تلفن روى ميزم وحشت زده از خواب پريدم كد داخلى اتاق معين بود و از خانم يگانه هم خبرى نبود

_ بله؟

همان صداى بم جذاب هميشه كه بايد اعتراف كنم زيبا ترين آوايى بود كه در زندگى ام شنيده بودم



_ خوابى ؟

با دستپاچگى گفتم: نه نه

_ پس ٤٧ دقيقه است سرت روى ميزه چرا؟!



تازه به خودم آمدم و فهميدم تمام اين مدت از طريق دوربين حركاتم را زير نظر داشته است

_ متوجه نشدم خوابم برده

_ من پول مفت ندارم براى خوابيدن كارمندم توى ساعات ادارى خرج كنم ، ١ ساعت اضافه ميمونى جبران شه

و بعد بى معطلى گوشى را قطع كرد و من هرچه فحش بلد بودم در دل خرجش كردم كه حداقل كمى سبك شوم ...


از ساعت ٥ اشكان شروع كرد به تماس گرفتن و من هر بار با هر تماسش جمله معروفش را با خودم مرور كردم

" يك تفريح بود كه تمام شد"


romangram.com | @romangram_com