#این_مرد_امشب_میمیرد_پارت_3
_ واى اين حرفها چيه باز زده به سرت؟ اون دو زارى ارزش ماتم گرفتن داره؟ من اومدم به مناسبت گم كردن گورش از زندگيم جشن گرفتم تو هم بگير بخواب كه دير ميام
اجازه ندادم حرف بزند و گوشى را قطع كردم، من مصيبت هاى بدتر از رفتن اشكان را در زندگى ام چشيده بودم من به نخواستن به ترد شدن خو گرفته بودم من مرد زندگى خودم تنها خودم بودم و بس چه نيازى بود به چون اشكانى؟
خيره به جمع دخترك هاى شاد جمع جرعه اى از نوشيدنى ام را با خيال اينكه بى خيال همه دنيا شوم نوشيدم اما هنوز هوشيار بودم آن قدر هوشيار بودم كه گرمى منزجر كننده دستى روى ران پايم را احساس كنم
_يلدا خوشگله اسم اشكى كه ازت برداشته شد گفتم اين دفعه ديگه از دستت نميدم
در چشمان هيزش چيزى جز ه*و*س نيست ، خنديدم و خنديم آن قدر كه بهت زده شد
_خيلى خوردى؟ مستى ؟
_ چى ازم ميخواى پسر جون؟
نيشش تا بناگوشش باز شد
_ هيچى يكم خوش بگذرونيم
_ ميدونى اشكى چرا ولم كرد؟
_ لياقتتو نداشت ناناز آخه تو با اين هيكل و تيپ آس و با جذبه چيت به اون تى تيش خشتك آويزون ميخورد؟
سكوت كردم كه ادامه دهد..
_ به جون خودت دختر هميشه تو كفت بودم هميشه به ميلاد ميگفتم شك ندارم اين دختر با اين همه تمرين و اين هيكل ميتونه قهرمان فيتنس پرورش اندام باشه ، ميدونى چيه يلدا تو عين اورستى با دخترا ديگه فرق دارى آدم دوست داره فتحت كنه محكمى و قوى، لوس نيستى، من عاشق همين موهاى كوتاهتم همين تيپ پسرونت عاشق اون اخم و خنده ها بلندتم
انگشتمو به علامت هيس نزديك لباش بردم
_ هييييش آقا پسر ادامه نده پس نميدونى چرا اون ولم كرد؟ چون اهل همين خوشگذرونى كه تو ازم ميخواى نبودم چون اين اورست فتح نشدنيه چون حالم از همه ه*و*سهاى مردونه به هم ميخوره چون نه ظريفم نه ضعيف كه محتاج آغوش و بغل يكى از خودم قوى تر باشم ، تفريح ؟ اوكى هستم هر نوعشو تا تهش هستم ولى اونى كه تو مغزه توئه تو سيستم مغز من تعريف نشده است رو مدل و استايل و شكل بدنم هم ارور ميده
ساكت نگاهم ميكرد ولى همين قدر كه حرمت نگه داشت و اصرار نكرد قابل تحسين بود ، يادم افتاد كه فردا از صبح باشگاه شاگرد دارم و بعد هم ٢ تا كلاس سخت و امتحان دانشگاه ، تفريح تا همين حد كافى بود بايد به خانه بر ميگشتم ،با اِفى (افتخار) دوست صميميم كه ماشين داشت به خانه برگشتم عمه بيدار بودغر زد و نفرين كرد هدفونم را گزاشتم و صداى آهنگم را به بلند ترين حد ممكن رساندم اين طورى هم او خالى ميشد و هم من مجبور به تحمل حرفهاى تكرارى اش نبودم ...
به خاطر سر درد ناشى از نوشيدنى ديشب تمام ساعات باشگاه عصبى و بى حوصله بودم چند بار سر شاگردانم به خاطر حركات اشتباه فرياد زده بودم و يكبار هم با مسئول آن شيفت باشگاه مشاجره كردم، بعد از تمام شدن كلاسم طبق روال هميشه مشغول كار با دستگاه شدم براى حفظ اندامم هر روز ورزش ميكردم . عضلاتم را دوست داشتم از ظرافت هيكلم خوشم نمى آمد دوست داشتم ظاهرم حداقل قوى باشد و خشن ولى در كل استخوان بندى زنانه اى داشتم. اين قدر غرق حركات بودم كه متوجه حضور افى نشدم ، ظاهرش مثل هميشه عجيب و تابلو بود اين دختر از ٢٤ ساعت شبانه روز ١٢ ساعت را جلوى آينه ميگزراند.
_ سلام يلدا جونى خودم آخ با اين هيكلت دلم ميخواد بخورمت دختر
romangram.com | @romangram_com