#این_مرد_امشب_میمیرد_پارت_22

با صداى بلند خنديدم

_ مگه من هميشه جلو مرد جماعت چادر سفيد گل گلى سر ميكردم؟

_ ميدونى معين نامدار كيه دختر؟!

_ هركى هست واسم مهم نيست فقط ميخوام بدونم جريان حضور يهوييش تو زندگى ما و خونمون چيه؟؟

عمه در حالى كه ميوه ها را در ظرف ميچيد نگاه عصبانى اش را روانه ام كرد

_ رنگ و روت عينه گچ ديواره با اين حال و احوال زارتم بايد بجنگى و با من لج كنى و تلخى كنى ادب داشتى ميرفتى دستشو ميب*و*سيدى كه نزاشت همه عمرت تو ٤ ديوارى بپوسى جا اين حرفها بشين واست غذا بكشم

_ غذا بخوره تو سر اون غول گنده كه فعلا شده عزيز كرده اين خونه ميل ندارم

دروغ گفتم باز لج كردم باز جنگيدم اصلا پشيمان شدم كه از اتاق بيرون آمدم حالا براى لباس پوشيدن هم بايد به صد نفر جواب پس ميدادم با حرص از آشپزخانه خارج شدم و سمت اتاقم با قدم هاى تند راهى شدم كه ناگهان پرده اى سياه جلوى چشمانم را گرفت و سرم مثل گوى گردان چرخيد و چرخيد دنيا در حال سقوط بود يا من ؟!

نفهميدم چه شد كه نقش بر زمين شدم و...



(٦)=> اين مرد امشب ميميرد



من كودكى ضعيف و بى پناه محتاج يك دل سير آغوش پدر ، هواى دلم گرم شده است ، كنار يك حوض بزرگ پر از ماهى پدرم مرا در آغوش گرفته است و موهاى بلندم را نوازش ميكند چه قدر آرامم!!! نگاهش ميكنم صورتش شبيه پدرم نيست اما بوى پدر بودن ميدهد ، افسوس و افسوس كه تنها يك خواب كوتاه و يك روياى شيرين است و من با سوزش شديد رگ دستم كه حال پذيراى سوزن سرم است بيدار ميشوم ، روى تختم هستم صداى گريه عمه نگاه عب*و*س معين كه در حال تنظيم درجه سرم است از اينكه به ياد مى آورم غش كرده ام از خودم خجالت ميكشم و دلخورم...

_ آقا فشارش اومد بالا ؟

_ عزيزمممم اينقدر نگران نباش بدنش هنوز ضعف داره طبيعيه اين حالت الان واسش



سَرم را كه چرخاندم دلم براى صورت گريان عمه سوخت واقعا تا كى و كجا اين زن بايد ستم كش من ميبود و مثل شمع برايم ميسوخت با همه توان جمع شده ام خواستم چيزى بگويم كه كمى خيالش راحت شود

_ خوبم فقط سرم گيج رفت


romangram.com | @romangram_com