#این_مرد_امشب_میمیرد_پارت_14

_ قول ميدم ديگه حالم بد نشه بهم بگو ، بگو ديگه پذيرفتم كه قدرت مردنم ندارم و بايد زنده بمونم و درد بكشم

چشمانش پر از اشك شد

_ قسم خوردم كه نزارم تباهت كنن پاى قسمم وايسادم خدا باز هم به ما لطف كرد به منه بنده گ*ن*ا*هكار يلدامو بخشيد و معجزه كرد



از حرفهايش سر در نمى آوردم هرچه بيشتر ميگفت گيج تر ميشدم فهميدم كه از تب بالا بعد از تشنج به كما رفته بودم و در طول اون روزها توسط يك وكيلِ قَدَر تبرئه شده بودم حتى كار به دادگاه هم نكشيده بود، واقعا يك معجزه بود اما پشت اين معجزه داستان ها و اتفاق هاى بسيارى پنهان شده بود...

عمه با برگه ترخيص وارد اتاق ميشود خنده به لب دارد: پاشو تنبل خانم وقتشه بريم سر خونه زندگيمون

و من هنوز منتظر يك خبر بد و بازگشتم به اتاقك اسارت هستم با نگرانى از جايم بلند شدم عمه كمكم كرد حاضر شوم.

_ عمه ،جون من بگو اون وكيل رو از كجا پيدا كردى ؟ جريان چيه ؟ نكنه يه مريضى لا علاج دارم و دم مرگم ، كه دلشون سوخت و آزادم كردن

_ واى دور از جونت دختر يكم صبر كن دندون رو جيگر بزار ميفهمى



به ناچار تسليم شدم و اطاعت كردم درست همانند كودكى هايم كه هميشه مثل جوجه اردك دنبالش راه مى افتادم ، جلوى درب بيمارستان كه رسيديم عمه با چهره اى بشاش توقف كرد ودر آنى هيبت عزرائيل زيباى من دوباره ظاهر شد، حتما اين دفعه آمده بود كه كارم را تمام كند نزديك تر كه شد حال دقيق تر قابل بررسى بود چشمهايم را باز و بسته كردم كه دقيق تر ببينم خودش بود همان مرد سياه پوش كه در لحظه به هوش آمدن ديده بودم باز هم سرتاسر مشكى پوشيده بود ، هيكل بسيار قوى و ورزيده اى داشت واقعا همان تشبيه غول مناسب قد و بالايش بود پوستى گندمى با موهاى پر و كمى حالت دار مشكى صورتش در عين معمولى بودن اجزا گيرايى و جديت خاصى داشت لبخند موقر و پر ابهتى هم لبهايش را زيبا تر نشان ميداد ، باز همان صداى بم و جذاب مردانه در گوشم طنين انداز شد ولى مخاطبش عمه بود نه من:

_ خيالت راحت شد ؟ اينم دخترت صحيح و سالم ، ديگه بريم خونه ؟



نميدانم چرا عمه تا اين حد با عشق او را نگاه ميكند ته نگاهش شبيه همان نگاهى است كه هميشه به من دارد:

_ الهى خير ببينى مادر الهى خدا جواب اين همه محبت و زحمت اين چندوقتتو بده كه خوده خدا ميدونه من عاجزم از جبرانش



اخم ميكند و سر تكان ميدهد

_ شما جبران كردين اين حرفها رو ديگه نشنوما


romangram.com | @romangram_com