#آی_سی_یو_پارت_96

از ساسان جان که پسری مودب هستن مشخصه که خانوادهای تحصیل کرده و بافرهنگی مثل شما دارن.

- این لطف شما رو میرسونه!

دایی پرید میون کلام و گفت: میزان تحصیلات آقا ساسان چهقدر هست؟

- ساسان لیسانس فیزیک داره و الان هم توی دانشگاه فیزیک تدریس میکنه؛ ولی مثل اینکه الان هم در حین

تدریس، غیرحضوری داره مدرک ریاضیش رو هم میگیره. میدونید که رشتهش ریاضی فیزیک بود.

بابا و دایی هر دو با نگاهی که تحسین توش موج میزد به ساسان نگاه کردن و ساسان هم در جوابشون لبخندی

زد. راستش من هم تو این لحظه توی دلم به ساسان افتخار کردم! امروز شخصیتها و قابلیتهای دیگهش

واسه من رو شد و من به یقین میتونم بگم همه چیز این پسر عالیه! ساسان پسریه که با اینکه جدیه و غرور

خودش رو داره، کسیه که همیشه احترام میذاره و با فرهنگه! الان فهمیدم این پسر چهقدر مرد هستش! عمهی

ساسان لیوان چایش رو کمی مزه کرد و گفت: خب نگار جان، دهنمون رو شیرین کنیم بعد بریم سر بحثهای

نهایی؟

نگاه همه برگشت سمت من که با خجالت سرم رو زیر انداختم. دستپاچه شده بودم. من الان باید چیکار کنم؟

باید چی بگم؟ بالاخره مامان با حرفی که زد، من رو از این درگیری نجات داد.

- با اینکه گفتنیها تموم شده؛ ولی به نظرم نیازه که خودشون هم صحبت کنن.

عموی ساسان سری تکان داد و گفت: به نظر من هم برن صحبت کنن. بالاخره بحث سر یه عمر زندگیه و این

زندگی مال اوناست.|

بابا رو بهم گفت: نگار، ساسان جان رو راهنمایی کن.

از جام بلند شدم و سمت اتاق حرکت کردم که ساسان هم بعد از گفتن با اجازهای پشت سرم اومد. وقتی وارد

اتاق شدیم، ساسان در رو بست که بالاخره نفس راحتی کشیدم. ساسان خندید و گفت: سرخ شدی!

دستی روی گونههام کشیدم و گفتم: وای چه سخته! اصلا دستپاچه شدم، نمیدونستم باید چی بگم و چیکار


romangram.com | @romangram_com