#هویت_چشم_هایت_پارت_20

-نازنین قصه نخور، قصه نویس تو خداست . . .
نارفیقند همه ، تنها رفیق تو خداست…
اون اخمی که روی صورتم بود جاشو به یه لبخند داد ... یعنی اصلا ً کسِ دیگه ای هم هست که به من اِس بده ؟ اونم بغییر از نازگل ؟ دِ بیا اون از خودش این از اِسش ... هـــی خدا همه رفیق دارن ما هم رفیق داریم خدایا رفیق نمیدی نمیدی حالا هم که دادی ببین کی رو دادی تو رو خدا ... الان به جای این که بره ببینه قبول شده یا نه باور کنید یا داره فیلم میبینه یا داره انگری برد بازی میکنه یا سرش به پو گرمه ... شماره ی نازگل و گرفتمو قدم زنون رفتم حیاط چون نیکان تیوی رو تا ته زیاد کرده بود و فوتبال میدید ... منم که دیگه پرده ی گوشم داشت پاره میشد ... بالاخره بعدِ قرنی جواب داد:
-بنال ...
-چی کار کنم ؟؟؟؟
-اَه بابا تو اَم نیکی زدی وسطِ جای حساسش قطع کن بزار فیلممو ببینم ...
-اِی تو روحت نازگل ... فیلمِ واجب تره یا من ؟
-صد در صد فیلمم ...
-خیلی ممنونم از این که خیلی ریلکس و قاطع منو ضایع کردی !!...
-خیل ِ خب حالا اگه میشه قطع کن بزار بقییشو ببینم ... هیــــــــن ...
-چی شد نازگل ؟
نازگل با گریه گفت :
-باورم نمیشه ... باورم نمیشه نیکی ... آخه چرا ؟ گناه داشت ...
با ترس گفتم :
-چی رو باورت نمیشه ؟ کی گناه داشت ؟ درست بگو نازگل چی شده؟ چه اِتفاقی اُفتاده ؟
-نیکی ، پسره زد تو گوشِ دختره ... دختره از لباش خون میاد یه طرفه صورتش هم کبوده ... الهی جزِ جیگر شی چیکارت داشت این دختره ی معصوم ؟
بعدشم زد زیر گریه و تماسو قطع کرد ... خدا بگم چی کارت نکنه نازگل سکتم دادی حالا میگفتم چی شده چی نشده ... یه خورده تو حیاط قدم زدم فکر کنم دیگه تا حالا گریه زاریاشو کرده باشه آخه نازگل خیلی احساسی بود و برای کوچیکترین چیزی میزد زیر ِگریه مثه چند ماه قبل که کنکورمون و دادیم ... دوباره شمارشو گرفتم بعد از عمری جواب داد :
-هان ؟
-هان نه و بله بعدشم سلامُ علیکم خواهر ...
-گیریم که سلام عرضتون ؟
-باید بگی امرتون خنگه خدا ...
-خب حالا همون ...
-میگما تو که داشتی فیلم میدیدی اونوقت کی وقت کردی بهم اس ام اس بدی ؟
با یه لحن ِ متعجب گفت :
-اس ام اس ؟ کی ؟ من ؟ بزار ببینم ...

romangram.com | @romangram_com