#هورزاد_ملکه_آتش_پارت_55


- درود هاکام.

دست سمن رو ول کرد. سمن، سریع احترام گذاشت و گفت:

- درود جناب مشاور.

هاکام با اخم، خیره شد به سمن و گفت:

- دلیل کارت را بگو.

سمن با حرص گفت:

- جناب مشاور، ایشان خیلی گستاخ هستن و از حرفای من سرپیچی کردن و لباس مخصوص خدمتکارا رو نپوشیدن و به لباس‌های ما می‌گویند مزخرف!

- اول این که، تو که باشی که بخواهی به هورداد دستور بدهی؟! دوم این‌که، مگر جز این است که لباس‌های شما، مزخرف هست؟

به صاحب صدا نگاه کردم.

آرسین با اخم به حرفای سمن جواب داد. سمن ترسیده بود. سریع احترام گذاشت و گفت:

- پوزش شاهزاده. من...

آرسین:«دلیل نمی‌خواهم! آخرین بارت باشد که این‌گونه با دیگران سخن می‌گویی. تو خود نیز خدمتکاری و حق دستور به کسی را نداری، و دیگر این‌که، اگر بار دیگر ببینم، این‌گونه، با هورداد سخن می‌گویی تو را به قصر جنوبی می‌فرستم.»


romangram.com | @romangram_com