#هیچوقت_دیر_نیست_پارت_14

-من خودم خواستم به مادرت کمک کنم.

-اگر بدون اینکه عمل کنه می مرد، من هم می مردم.

بعد از سکوت کوتاهی گفتم: حالا که به پول قلب و عمل نیازی نیست... چرا دست از ساقی گری بر نمی داری؟ بری دنبال همون آرایشگاه.

-نمیشه.

-اصلاً از کی جنس میگیری؟

-از... یکی دو تا از بچه های قدیم... همون... همون موقع ها باهاشون آشنا شدم.

-...

-سه ساله همین کار رو می کنم. پولش هم خوبه.

با خنده اضافه کرد: می خوای دست تو رو هم بند کنم؟

بلند شدم و به طرف کمدش رفتم. همزمان گفتم: این همه درس نخوندم که آخرش این بشه... یه مانتوی درست حسابی برمی دارم، برم.

و کاغذ آدرس ها رو توی هوا تکون دادم.

- صبر کن خودم بیام... سلیقه ی لباس نداری آبجی!


romangram.com | @romangram_com