#هیچکسان_(جلد_سوم_حقیقت_رمانتیک_قتل)_پارت_87

- مگه نمی گین یارو چند تا جن داره؟ خب مثه آب خوردن می تونن بیان و منو بکشن...تازه همین الانش هم بهم سر می زنن.

داروین – چطور؟!

- امروز فهمیدم دستم به طرز فجیعی کبود شده! اصلا هم یادم نمیاد کِی اینجوری شده...

داروین – میشه نشونمون بدی؟!

یه لحظه مکث کردم : الان؟!

حامی – آره دیگه!

- باشه...

داروین – می خوای رو مونو کنیم اون ور؟! ( خندید )

- نه ، ولی اگه یه ذره از من فاصله بگیرید می تونم کاپشنمو دربیارم!

هر دو یه کم عقب رفتن.منم کاپشن و پیراهنمو در اوردم...کلی هم به جون ِ تی شرتم دعا کردم!

کبودی دستمو بهشون نشون دادم...

داروین – اوف...راست گفتی، خیلی فجیعه! مطمئنی لای در نمونده؟!

- آره، اگه همچین اتفاقی میفتاد حتما یادم می موند!

حامی – ولی بعید نیست به قول داروین لای در مونده باشه...به هیچ وجه یادت نمیاد کِی اینجوری شد؟!

romangram.com | @romangram_com