#هیچکسان_(جلد_سوم_حقیقت_رمانتیک_قتل)_پارت_63
سورن – من فقط می خوام بدونی که با چی طرفی.شاید به دردت بخوره...اصلا من یه فکری کردم!
- چی؟!
سورن – امشب قضیه رو به مسعود میگیم.تو هم یه مدت برو خونه ش ، یا مسعودو ببر پیش خودت.
- یعنی به عنوان ِ بادیگارد؟!
سورن – دقیقا! مسعود زورش زیاده، عصبی هم که میشه دیگه خودت می دونی چقدر وحشتناک میشه.می تونه ساپورتت کنه.
- اونوقت اگه توی خواب زد جفت مونو کشت چی؟!
سورن – فکر نمی کنم طرف بتونه انقدر حرفه ای کار کنه!
- چرا؟!
سورن – چون بیشتر قاتل های زنجیره ای آی کیوشون پایین ِ.
- تو از کجا می دونی؟!
سورن – دیشب که تو خواب بودی یه کم تحقیق کردم...آخه خوابم نمی برد.
- دیگه واقعا دارم نگران میشم...
سورن – چرا؟!
- می ترسم تو سر این موضوع دیوونه بشی! حالا اگه این یارو قاتل ِ از اون نابغه ها باشه چی؟! مثه اون یارو خوشتیپه تو سریال ریس؟!
romangram.com | @romangram_com