#هیچکسان_(جلد_سوم_حقیقت_رمانتیک_قتل)_پارت_43

می دونستم که نمی تونم بزنمش، چون زورم نمی رسید! با خودم گفتم من که تو دهنی ِ رو خوردم، لااقل یکم با حرف بچزونمش.بهش گفتم : از وقتی نامزدی ِ کیوانو به هم زدی خیلی خشن شدی ها!

تا اینو گفتم خودم سریع فهمیدم که چه غلطی کردم! اصن یه لحظه خشم رو تو چشمای مسعود دیدم!...متاسفانه بدجور عصبانیش کردم و دوباره زد تو دهنم،این بار با کف دست!

کم اورده بودم، برای تلافی هیچ چیز به جز گفتن حرفای کنایه آمیز به ذهنم نمی رسید.

- دیدی گفتم! از وقتی نامزدی ِ کیوانو بهم زدی خشن تر شدی،اصن روانی شد!

تو یه چشم به هم زدن مسعود دستمو گرفت و از پشت پیچوند،جوری که ناله ام بلند شد.هر لحظه هم فشارو روی دستم بیشتر می کرد...منم برای اینکه حرصشو دربیارم پیله کردم به قضیه ی بهم زدن نامزدی ِ کیوان و ول کن نبودم!

فکر می کردم وقتی به این موضوع اشاره می کنم مسعود کفری میشه...فورا هم متوجه شدم که درست فکر می کردم چون مسعود طاقت نیوردم و برای اینکه ساکتم کنه منو خوابوند روی زمین،نشست روی سینه م، جفت زانوهاش هم گذاشت روی دست هام...قشنگ داشتم زیر اون فشار خفه میشدم...دو سه بار زد توی دهنم،البته این بار مثه دفعه های قبل محکم نزد، بعد دهنمو گرفت و تهدید آمیز گفت : بهراد دیگه این حرفو تکرار نمی کنی،وگرنه می کُشمت!

منم از ترس چشمامو بسته بودم،فقط می خواستم زودتر از روم بلند شه چون واقعا احساس خفگی می کردم!

خوشبختانه اون حالت زیاد طول نکشید، مسعود بی خیال شد و فورا از خونه بیرون رفت...در حیاط هم جوری به هم کوبید که چهار ستون خونه لرزید!

*********

رفتم توی آشپزخونه و دهنمو شستم.خونریزیش شدید نبود.همش با خودم می گفتم کاش اونجوری با مسعود حرف نزده بودم.باید همون دیشب که پیامشو دیدم بهش زنگ می زدم.اما خب اونم نباید منو می زد!...هر چند می دونم این اخلاق هاش دست ِ خودش نیست.اول و آخر خودم مقصرم.

مشغول شستن صورتم بودم که صدای زنگ درو شنیدم.یه لحظه ترس برم داشت...گفتم نکنه مسعود ِ و اومده باز چپ و راستم کنه!...اما نه...مگه مسعود روانی ِ که دوباره بیاد منو بزنه! اگه می خواست ادامه بده اصلا بیرون نمی رفت.چند تا دستمال کاغذی برداشتم تا صورتمو پاک کنم و رفتم توی حیاط که درو باز کنم.

سورن پشت در بود،همین که منو دید حالت صورتش عوض شد و با نگرانی گفت : چی شده؟ تصادف کردی؟!

- کاش تصادف کرده بودم...

اومد داخل و درو بست : پس چی شده؟ ماشینت کو؟!

romangram.com | @romangram_com