#هیچکسان_(جلد_سوم_حقیقت_رمانتیک_قتل)_پارت_40
سهند – نه ، اشتباه نمی کنی.اکثر قاتل های زنجیره ای همین کارو می کنن ولی خب...این یه مورد متفاوته.اما همونطور که خودت گفتی این یارو قربانی هاشو از یه رنج سنی خاص انتخاب می کنه...تا الان همشون بین ِ بیست تا بیست و شش سال بودن.البته همه ی کسایی که ما شناسایی کردیم...شاید بیشتر هم باشن، هنوز مشخص نیست.
- یعنی میگی بین مقتول ها،دختر هم بوده؟!
سهند – آره، اوایل همه ی قربانی ها دختر بودن.اما بعد ِ یه مدت طرف تغییر رویه داد.
- اینم از شانس ِ قشنگ منه!...حالا من باید چی کار کنم؟
سهند – ما خونه تو زیر نظر می گیریم.قراره تلفنت هم کنترل بشه.یکی از قربانی می گفت قبل از اینکه اون قاتل ِ بیاد سراغش تلفن های مشکوک داشته.
دیگه واقعا داشتم حس می کردم دستم انداختن...خندیدم و گفتم : بعد از مرگش اینو گفت؟!
سهند – نه...یه نفر تونسته از دست ِ طرف جون ِ سالم به در ببره.
- از دستش فرار کرده؟!
سهند – نه، خود ِ قاتل ِ ولش کرده.
- عجبیه!
سهند – آره، خیلی.ما هم هنوز دلیلشو متوجه نشدیم.
- از کجا می دونید این همون قاتل ِ؟!
سهند – یه مقدار خیلی کمی از اون زهری که بهت گفتم توی خون ِ دختره بود.البته اونقدر کم بود که باعث مرگش نشد اما به اندازه ای بود که ما بتونیم شناساییش کنیم.
romangram.com | @romangram_com