#هیچکسان_(جلد_سوم_حقیقت_رمانتیک_قتل)_پارت_106


- فکر کنم یه خرده به قاتل خودمون شبیه باشه.خب حالا این بابایی که دنبالشیم زن ِ یا مرد؟!

داروین – دقیق نمی دونم.بعضی ها میگن یه زن ِ خوشگل ِ، بعضی ها میگن زشته، بعضی ها هم کلا میگن مردِ.من با چند از پیرمرد های این اطراف هم حرف زدم.همشون همسن ِ فسیل بودن، آمار تمام اتفاقای قرن ِ اخیر ِ این اطرافو داشتن.اونا معتقد بودن که طرف یه " مِلمِداس ِ".

- ملمداس؟! چی هست؟ جنه؟!

داروین – یه موجود ِ تو مایه های جن.کلا شغلش اینه که خودش رو به شکل یه دختر یا یه پسر خوشگل درمیاره و دختر پسرا رو فریب میده و می دزه، بعد هم می کشتشون.البته من از حامی پرسیدم، گفت ملمداس ها بیشتر تو جنوبن.اما خب ممکن هم هست این یارو ملمداس باشه.

- چجوری میشه کشتش؟!

داروین – برای من فرقی نداره طرف جن ِ ، ملمداسِ یا هر خر دیگه ای.به محض اینکه ببینمش تیکه تیکه ش می کنم.بدون شک همشون از چاقو متنفرن.

- حالا نقشه رو بگو.من باید چی کار کنم؟

داروین – نقشه اینه که تو باید تنها بری توی کوچه، موبایلت هم بدون وقفه میگیری در گوشِت و به محض اینکه طرفو دیدی به من میگی.دیگه بقیه ش با من.

- از کجا معلوم یارو خودشو نشون بده؟

داروین – اگه همون قاتل ِ باشه تو رو می شناسه و خودشو نشون میده.اگرم اون نباشه که به هر حال من باز هم میام سراغش.

سورن – فک نمی کنی این نقشه یه کم خطرناکه؟ اگه ما به موقع به بهراد نرسیدیم و یارو بردش چی؟ البته با این فرض که تو و اون دستتون تو یه کاسه نباشه!

داروین – اولا که اگه من و اون دستمون تو یه کاسه بود برای دزدیدن بهراد نیازی به این جنگولک بازی ها نداشتیم.می دادم سه سوته حامی بلندش کنه.بعدم من اول از همه به خاطر خواهر خودم دارم این کارو می کنم و با تمام وجود دوست دارم یارو رو بکشم.به علاوه خود ِ بهراد جن گیره.حتما موقعیت هایی شبیه به اینو داشته.اگه یه کم بتونه تحمل کنه من طرفو گرفتم.

نگاهی به دور و برم انداختم.همه جا تاریک بود.جنگل هم وحشتناک تر از همیشه به نظر می رسید.فکر ِ اینکه قراره تنهایی برم توی اون جاده و یه موجود عجیب غریبو ببینم حسابی می ترسوندم! تازه ممکن هم بود کشته بشم...بدجور جا زده بودم!


romangram.com | @romangram_com