#هیچکسان_(جلد_سوم_حقیقت_رمانتیک_قتل)_پارت_104
- خب اگه همه ی جن ها همچین قدرت تلقینی داشته باشن که بزودی دخل من یکی اومده!
داروین – نه خب، همشون اینجوری نیستن.این نیروها توشون شدت و ضعف داره،خیلی ها اجازه ی استفاده از تلقین رو ندارن.خیلی وقت ها هم باید با تمرین تقویتش کنن، مثه تمرین های روح گرایی ِ آدم ها.البته اینم بگم حامی چون دورگه ست حتی نسبت به جن های معمولی خیلی عجیب و غریب تره.مثلا جن ها غذا نمی خورن ولی حامی می خوره...اصلا همیشه حامی واسه من غذا درست می کنه.
- عجب ! نمی دونم چرا اینجور دوستای ِ جنی به تور من نمی خورن؟!!
داروین – تو که هاموس رو داری!
سورن – هاموس؟!!
- همون جنی که بهم کمک می کنه.
سورن – اسمش هاموس ِ؟!
- آره، بهت نگفته بودم؟!
سورن – نه، فقط همون دفعه ی اولی که تو خواب دیده بودیش در موردش گفتی.یادم هم نمیاد اسمشو گفته باشی!
- ببخشید، زیاد مهم نیست....آره خب، من هاموس رو دارم اما همیشه ی خدا دیر می رسه! تازه از این قدرت های رفیقت هم نداره.
داروین – حامی درباره ش بهم گفته.از قرار معلوم تو دنیای خودشون بچه معروفه.در مورد قدرت هاش هم فکر نکنم اینجور که تو میگی داغون باشه! تا جایی که من می دونم این هاموس جنابعالی یه کاری می تونه بکنه که تعداد انگشت شماری از جن ها توانایی این کارو دارن.
- جدی؟ چی هست؟! پس چرا من ندیدم!
داروین – حتما لازم نبوده واست رو کنه.البته من ترجیح میدم چیزی نگم...(خندید)...چون یه ذره چندشه.این دفعه که دیدیش خودت ازش بپرس.
romangram.com | @romangram_com