#هیچکسان_(جلد_دوم_دژاسو)_پارت_80


- یعنی فرقه ی شیطان پرستی؟!

مهرآب – نه...این افراد شیطان پرست نیستن.فقط با شیطان معامله می کنن.مثلا شیطان بهشون ثروت یا قدرت میده و در عوض ازشون یه چیزی می گیره.حالا این که چی می گیره خودش سوال ِ چون هر چیزی ممکنه باشه.

با عصبانیت گفتم : اگه دستم به مجید برسه تیکه تیکه ش می کنم! نزدیک بود اون یاروها منو لت و پار کنن! اه...

مهرآب – مجید بی تقصیر ِ.چه می دونسته همچین شرایطی پیش میاد! اگه خودش هم می رفت مطمئنا مثه تو گیر میفتاد.- وایسا ببینم...اگه فرومند و زنش با شیطان معامله کردن پس چرا از ما کمک خواستن؟! یعنی خودشون نمی دونن همچین غلطی کردن؟

مهرآب – شیطان بعد از هر ملاقات حافظه شونو پاک می کنه...چیزی شبیه به شست و شوی مغزی. این جور افراد توی زندگی عادی شون فکر می کنن جن ها یا ارواح دارن اذیتشون می کنن چون وقتی شیطان می خواد بهشون چیزی بگه، اتفاق غیر عادی و شاید هم وحشتناک براشون میفته ... به هر حال بعد ِ ملاقات دیگه هیچی یادشون نمیاد.اصلا شاید فردا دوباره باهات تماس بگیرن و ازت کمک بخوان.

- یعنی اونا شیطان رو می بینن؟

مهرآب – نه...شاید هم آره.راستشو بخوای من تا حالا با شیطان معامله نکردم! ممکنه توی هر ملاقات فقط صداشو بشنون...هر چیزی امکان داره.

- چرا هر چی دعا می خوندم اثر نمی کرد؟

مهرآب – ببین بهراد ، من و تو که هیچی...اگه باباهای من و تو هم بیان نمی تونن کار اینارو درست کنن.ما که نمی تونیم شیطان رو بکشیم چون تا قیامت زنده ست! این جور افراد نیاز به توجه خدا دارن...ولی امکان اینم کم ِ چون خودشون همچنین چیزی رو انتخاب کردن.

- اگه دوباره بهم زنگ زدن چی؟

مهرآب – شماره ی منو بهشون بده.من خودم توجیح شون می کنم.

- حقیقتو بهشون میگی؟!

مهرآب – معلومه که نه! اصلا دوست ندارم شیطانو با خودم در بندازم! تو هم چیزی نگو...فقط شماره ی منو بهشون بده.

- یه چیز دیگه...یکی از اون افرادی که تو خونه شون بود بهم حمله کرد.منم چاقومو تو بدنش فرو کردم! به نظرت ممکنه برای انتقام بیاد سراغم؟

مهرآب – جدی میگی ؟...(خندید )...چه دل و جرأتی! فکر نمی کنم برای انتقام برگرده.نگران نباش.

- مطمئنی؟!

مهرآب – آره، خیالت راحت.


romangram.com | @romangram_com