#حسی_مثل_دلتنگی_پارت_35

چه سخت ميگذره ...

اشک تو چشام بود ...

يه عکس مبهم از تو ...توي يادمه

به هرکي خيره شم ...ميگم چقدر شبيه خاطراتمه ...

بغض ميکنم ...به ياد لحظه هاي تلخ آخرم ...

تو فکر ميرمو به هرچي خاطرست پناه ميبرم ...

(محسن يگانه_تو فکر ميرم )

همزمان با تموم شدن آهنگ ، ميرسيم جلوي خونه .

رو ميکنم به ميثم و با صداي آرومي ميگم :

-ممنون که منو رسوندي .خداحافظ

دستم به سمت دستگيره ميره ...

ميخوام درو باز کنم که ميثم صدام ميزنه ..

برميگردم وباچشماي قرمز و ملتهبم بهش خيره ميشم ..

لبخند مهربوني ميزنه و ميگه :

-هر کاري که داشتي ميتوني به عنوان يه دوست روي من حساب کني ...باشه ؟!

بي حوصله سري تکون ميدم و از ماشين پياده ميشم

به سمت خونمون ميرم .

تازه يادم ميوفته که کليدمو نياوردم .

ناچارا زنگ طبقه بالا رو ميزنم و منتظر ميمونم ..

romangram.com | @romangram_com