#حسی_مثل_دلتنگی_پارت_12
به عادت هميشه ، دستاشو ميذاره دوطرف صورتم و پيشونيشو ميچسبونه به پيشونيم .
با صداي آرومي ميگم :
-چيزي شده ؟
حس ميکنم کلافه ميشه ،اما خودشو جمع و جور ميکنه و ميگه :
-دلم برات تنگ شده بود ، همين .
مثل هميشه قلبم نلرزيد .
دلشوره بدي داشتم .
رنگ نگاهش عوض شده بود.
سعي ميکنم افکار منفي و از ذهنم دور کنم .
-لهم کردي . اين چه طرز بغل کردنه ؟
با دستش ، دوطرف گونه هامو ميگيره و محکم فشار ميده
گونمو محکم ميبوسه و ميگه :
-مال خودمي . دوست دارم بچلونمت
لبخندي ميزنم :
انگار تازه متوجه تيپ جديدم ميشه .
با نگاه خيره اش سر تا پامو برانداز ميکنه .
خجالت ميکشم ،لپام گل ميندازه .
سرمو ميندازم پايين که ، دستشو ميذاره زير چونم و سرمو بلند ميکنه .
romangram.com | @romangram_com