#حسی_از_انتقام_پارت_95
-نه.می تونی بری.فقط از خانوادت محافظت کن.الان تو مرد خونه ای.درست میگم؟
-ببخشید.مرد خونه یعنی بزرگ خونه؟
-آره.
-باشه.هستم.
-شماره موبایلتو برام بنویس بعد برو.
بعد از نوشتن شماره خدافظی کرد ورفت.چفدر حرف زدن بااین بچه سخت بود.پووف.
رفتم توفکر.این خانمه کی بود که هرشب زنگ آریا می زد؟راستی چرا اسم پسره آریاست؟!مگه آمریکا
نبودن؟اه.بیخیال.به توچه؟
اصلا این خانمه زنه یادختر؟نکنه آرزو باشه؟اصلا آرزو احمدی الان کجاست؟ازدواج کرده؟نکرده؟چرا تاحالا که
73سال میگذره انتقام نگرفته؟اه.بسه..بسه.بسه.
سرم درد گرفته بود.به مجیدی خبردادم که بیاد تو دفترم.
بعد از احترام گذاشتن گفت:بله قربان؟
-می خوام دوتا از افرادتو بفرستی تا از خانواده شایان اقبالی محافظت کنن. 1 2
-بله.قربان.امر دیگه ای نیست؟
-می خوام تلفن خونشون به همراه موبایلشون رو تحت نظر بگیرید.هرکسی به اونا زنگ زد باید صداش ضبط
وشناسایی بشه.
-بله قربان.
-درضمن می خوام آدرس خونه امیرعباس آموزگار وسهراب رمضانی رو پیداکنی وخونه هردوشون رو تحت نظر
بگیری.همچنین تلفن خونه و موبایلشون.نبای بزاری که بفهمن.یعنی اگه بهمن من می دونم باتو اون زیر دستات.
-بله قربان.
-درمورد آرزو احمدی هم تحقیق کن ببین کجاست؟چی کار می کنه؟ازدواج کرده؟شوهرش کیه؟شغلش
چیه؟وچیزهای دیگه که خودت می دونی.فهمیدی؟
-بله قربان.فقط یه سوال,می تونم بپرسم این0نفری که گفتید چی کار کردن؟
-پرمنوه من درمورد چیه؟
romangram.com | @romangram_com