#حسی_از_انتقام_پارت_104

-پسرمن کجاست؟
-دزدیدتش.
-چی؟وای نه. 2 2
-درضمن می دونستی که آزرو زن امیر عباسه؟
-دروغ میگی؟این..این غیرممکنه.امیر که زن نداره.
-معلوم میشه که خیلی خوب همدیگر رو میشناسید.
-مربوط به قدیماست.الان پسر من کجاست؟
-هرچی می دونید که واسه چندین سال پیش هستو واسه مامدرکه بگید.
-راستش 70سال پیش خواهر آرزو رو میدزدند.آرزو هم به من مضنون میشه.چندهفته بعدم خواهرش رو معتاد
تحویل خانوادش می دن.خواهره نمی تونه دووم بیاره و میمیره.اونم به خاطر همین گفت که انتقام میگیره.ولی باور
کنید که کار من نبود.صدبار بهش گفتم ولی باور نکرد.گفتم کار امیرعباسه و داره جوری این کار رو انجام میده که تو
فکر کنی کارمنه.ولی باور نکرد..توروخدا بچمو نجات بدید.نمی تونه تحمل کنه.
-از کجا می دونستید که کار امیرعباسه؟
-چون چند باری دیده بودم که داره مواد جابه جا می کنه.
-چرا به پلیس نگفتید؟
-تهدیدم کرد که اگه بگم هم خواهرمو میکشه و همم مادرمو.بعد از اون ماجرا رفتم آمریکا و همونجاازدواج
کردم.بعد از چند ماه فهمیدم امیرعباس خواهرمو جوری کشته که همه فکر کنن خودکشی کرده.چون یه بار لو رفته
بود وفکر می کرد کار منه.
-اسم مناطقی رو که آرزو می تونه توش مخفی بشه رو بنویسید.
برگه رو گرفتم سمتش.گرفتو شروع کرد به نوشتن.برگه رو گرفتمو به سمت اون آدرسایی که نوشته بود رفتم.البته
باحکم.چندجا رو گشتیم ولی نبودن.آخرین مکانی که مونده بود مال یکی از باغ های اطراف شهر بود.به سمت اون
باغ حرکت کردیم.
«راوی»
ارزو به همراه یه بسته سرنگ وارد زیر زمین شد.اریا را وسط زیرزمین دید که چشمها و دستوپاهایش بسته بود.

romangram.com | @romangram_com