#حصار_تنهایی_من_پارت_202


گفتم: شماها اينجا چيکار مي کنيد؟ به قيافتون نمياد فرهنگي هنري باشيد!

يسنا: مگه فرهنگيا و هنريا چه شکلين؟!

به ليلا که داشت متفکرانه به تابلوي روبه روش که به شکل خط خطي رنگ آميزي شده بود نگاه مي کرد، اشاره کردم و گفتم: اين شکلين!

مهسا و يسنازدن زير خنده.

ليلا با تعجب بهشون نگاه کرد و گفت: چيه ؟ به چي مي خندين؟

مهسا باخنده گفت: استاد خواهش ميکنم به ديدنتون ادامه بديد! ما ديگه مزاحمتون نمي شيم!

خواستن برن که ليلا گفت: شما اينجا چيزي هم خوردين؟

يسنا: آره اونجاست... بريد تا تموم نشده.

اينو گفتن و با خنده رفتن.

ليلا گفت: اينا چشون بود؟!

با لبخند گفتم: هيچي استاد... از اينطرف لطفا!

رفتيم طرف ميزي که آبميوه روش گذاشته بودن. من و ليلا هر کدومون يکي برداشتيم و خورديم.

ليلا گفت: اون نقاشيه قشنگه. نه؟

romangram.com | @romangram_com