#حجاب_من_پارت_43


زینب_ ساعت چنده

یه نگاه به ساعت مچیم کردم

_ 7

زینب_ وای خدا من باید برم خونه

دکتر _ نه خانم امشبو بیمارستان بمونین که تحت نظر باشین بعد فردا مرخصتون میکنیم

زینب_ اصلا حرفشو نزنین تا الان هم مطمئنم کلی نگرانم شدنو دارن دنبالم میگردن

برگشت سمت من

زینب_ لطفا گوشیمو بدین

رفتمو کیفشو اوردم دادم بهش

اصلا نا نداشت

زینب_ میشه خودتون گوشیمو در بیارین؟ زیپ جلویی

_ البته. با اجازه

دستمو کردم تو کیفش و گوشیشو بهش دادم

به زور گوشیو گرفت دستش و شماره گرفت گذاشت رو گوشش

romangram.com | @romangram_com