#حجاب_من_پارت_3


یکم بهم خیره شد و گفت

ناظم_ نامرو بهت میدم ولی دیگه نبینم دیر کنی ها

سرمو تکون دادم

اسم دبیرو بهش گفتم نوشت، نامرو ازش گرفتم خداحافظی کردم رفتم سمت کلاس

روزها و ماه ها پشت هم میگذشتن و به زمان کنکور نزدیکو نزدیکتر میشدم

دقیقا دو روز بعد از تولدم یعنی 13 مرداد زمان کنکور بود

تقریبا اماده بودم اما خیلی خیلی استرس داشتم و همش میترسیدم از رسیدن اونروز

.

.

امروز 11 مرداده روز تولدم

بالاخره امروز هم از راه رسید دو روز دیگه هم که کنکور دارمو دارم میمیرم از استرس

تا الان که ساعت 6 هست خبری از هدیه و کیک نبوده نمیدونم والا اه

تلویزیونو روشن کردمو اهنگ گذاشتم شروع کردم به رقصیدن

آ بیا

romangram.com | @romangram_com