#حجاب_من_پارت_122


تموم شد و بعد شالشو از رو گردنش کنار زد نبض گردنشو بگیره که سریع سرمو برگردوندم جلو

بعد از هر 4 سیکل باید مجدد وضعیت بیمار بررسی بشه ولی اینجا بحث ایست قلبی نیست

صدای طاها پیچید تو گوشم

طاها_ 1001 . 1002 . 1003 بعد که دورش دستش اومد شمردنشو عادی کرد. 4 . 5 .6 و تا 30 ادامه داد. بلافاصله صدای تنفس دادن نازنین اومد

خیلی ترسیده بودم

حال هممون بد بود

امیدم فقط به خدا بود. چشمامو بسته بودم یکسره داشتم دعا میکردم

که یه دفعه صدای نفس نفس زدن اومد

با حیرت برگشتم به عقب نگاه کردم

خدایا شکرت وای خدا تو چقدر بزرگواری آخه

به طاها و نازنین نگاه کردم خوشحال شده بودن نازنین که همش داشت قربون صدقش میرفت

نازنین_ وای زینبی الهی من قربونت برم آجی. الهی من فدات شم عزیز دلم تو خوب شدی

و پشت سرش خدارو شکر میکرد. طاها هم از کارش دست کشید چون ادامش ضرر داشت

گوشیم زنگ خورد از جیبم درش آوردم

romangram.com | @romangram_com