#حجاب_من_پارت_113


اومدم بیرون درو قفل کردم دیدم نرگس جون داره با مامان احوالپرسی میکنه و آقای شمس هم سبدمونو میزاره صندوق عقبه ماشین شاسی بلندش

رفتم جلو نرگس جون بغلم کرد و باز کلی بوسم کرد. آخرش من دلیل اینهمه محبتشو نفهمیدم

نازنین اینا هم پیاده شده بودن

نمیدونستیم تو کدوم ماشین باید بشینیم

که یهو نازنین گفت زینب بیا تو ماشین ما

سرمو تکون دادم رفتم سمش

نرگس جون_ پس فاطمه خانم هم میان تو ماشین ما و در عقبو باز کرد به مامان تعارف زد پشت سرشم خودش رفت نشست

خیالم از بابت مامان راحت شد

نازنین در ماشینو باز کرد_ بفرمایین بشینین

_ نه اول تو برو

نازنین_ تعارف میکنی؟

خندیدم _ نه بابا تعارف چیه اصلا؟ برو برو بشین دیگه

نازنینم خندید و رفت نشست

منم سوار شدم

romangram.com | @romangram_com