#حجاب_من_پارت_112
نازنین_ سلام عزیزم ما رسیدیم محلتون
_ باشه عزیزم ما آماده ایم الان میایم جلوی خونه
نازنین_ باشه
گوشیو قطع کردم به مامان گفتم بیاد پایین خودمم رفتم سر کوچه که راهنماییشون کنم آخه وسیلمون زیاد بود نمیشد اینهمه راه دوتایی بیاریمشون
رسیدم سر کوچه همزمان دیدم یه ماشین داره میاد جنسیس کوپه بود. نمیدونستم خودشونن یا نه دقت که کردم دیدم پشتشم یه ماشین شاسی بلنده
نزدیکتر که شدن طاها و محمدو رو صندلی های جلو تشخیص دادم
ای بابا محمد هم اومد
براشون دست تکون دادم کنارم وایسادن سلام احوالپرسی کردیم. گفتم میتونین بیاین جلوی خونه؟ وسیله ها سنگینن اونا هم قبول کردن و اصرار کردن سوارشم که گفتم نه نزدیکه
حرکت کردم سمت خونه اونا هم پشت سرم اومدن
وقتی رسیدم رفتم در زدم اخه مامان پایین بود زنگ نزدم
طاها و محمد و نازنین هم که تو ماشین نشسته بودن داشتن به خونه نگاه میکردن
نمای خونمون خیلی قشنگه و جلب توجه میکنه
مامان سریع درو باز کرد سبد هم دستش بود
رفتم داخل کولمو از رو پله برداشتم گذاشتم رو دوشم
romangram.com | @romangram_com