#هستی_من_باش_پارت_15
ـ کدوم خراب شده ای؟
با گریه گفتم:
ـ نمی.... نمی دونم کجاست.... هیچ جا رو بلد نیستم.
ـ پس غلط می کنی سرت رو می ندازی پایین و راه می افتی تو خیابونا، حالا دور و بر تو نگاه کن ببین تابلوی چیزی نیست؟
ـ ع.... عکس یه زن هست که زیرش نوشته welcome to city center.
ـ خــاک تو سرت اون جا چی کار می کنی؟ همون جا باش الان میام.
بعد هم گوشی رو قطع کرد.
حدود نیم ساعت بود که خبری از سامان نبود. گفتم شاید نمی خواسته بیاد فقط می خواست اذیتم بکنه. با این فکر راه افتادم تو خیابون و قدم رو رفتم.
با صدای بوقی که اومد زود برگشتم. سمت صدای بوق اول فکر کردم سامان هست ولی با دیدن یه مرد آمریکای با اون هیکل گنده اش ترس برم داشت.
ـ بیا بالا خوشگله.
با این حرفش به سرعت به سمت چپ راه افتادم. البته راه که چه عرض کنم همچین می دویدم که همه جا جلوم تار بود. یه دفعه به یه چیز محکم برخوردم. با این فکر که مزاحم هست چشمام و بستم.
ـ سوار شو دیگه وایستاده داره ماشین و نگاه می کنه!
صدا برام آشنا بود. چشمام و باز کردم با دیدن سامان فورا سوار ماشین شدم.
ـ این جا چه غلطی می کردی؟
ـ ....
romangram.com | @romangram_com