#حریری_به_عطر_یاس_پارت_16


- تو فکر می کنی من این حرفا رو از روی حسادت می زنم حریر؟ آره؟ واقعا این جوری فکر می کنی...

حریر چشمان غمگینش را به او دوخت . مریم ناراحت ادامه داد:

- واقعا که! تو چی فکر می کنی ... اخه دختر خوب تو ماهی ... مهربونی .. تو عمرم بهتر از تو و پاکتر از تو ندیدم ... دلم می سوزه که داری راهو اشتباه می ری... حریر به خدا نمی خوام ناراحتت کنم اما من یه چیزایی از این پسره شنیدم ... می ترسم بهت بگم بدتر به هم بریزی ... تو رو خدا حریر بی خیالش شو ... این پسر هم کفو تو نیست ...ببین علیرضا...

حریر میان کلامش دوید و بی توجه به اصل قضیه با حرص گفت:

-آهان حتما علیرضا هم کفو منه آره؟ من از همه شون بدم میاد می فهمی ... نمی خوام تو اون خراب شده بمونم... نمی خوام یه عمر شوهرم واسه دوزار پول دو دوتا چهار تا کنه ... نمی خوام وقتی واسه بچه م ماهیانه کنار می ذارم ندونه چه جوری از اون پول استفاده کنه که سر برج کم نیاره .. نمی خوام شب به شب لباس های کثیف و روغنی شوهرمو بشورم و براش دم به دقیقه یه بچه پس بندازم.... من می خوام از این زندگی فرار کنم ...نمی خوام یه زندگی مثل مامانم داشته باشم...

مریم با چشمانی گشاد شده نگاهش کرد ... این دختر پر شده بود از عقده های ریز و درشت . عقده هایی که مثل یک دمل چرکی درد داشت و آزارش می داد ...

*********





(پست چهار)

از در بزرگ و عریض دانشگاه بیرون رفت و کنار اتومبیلش ایستاد ...گوشی گران قیمتش را از جیب بیرون کشید و دست روی صفحه کشید ... داخل باکس شماره ها رفت و با لبخندی که روی لب هایش جا ن می گرفت تماس را برقرار کرد ...

-جانم ، عشقم...

صدای ظریف زن که در گوشش نشست با لذتی شیرین جواب داد:

-الهی قربون صدای خوشگلت برم ...

زن با عشوه ای ذاتی که بند بند وجود او را به اسارت کشیده بود گفت:

- دلم برات یه ذره شده ... پس کی میای؟

-میام پرینازم ... دل منم واسه ت تنگ شده .. دارم پر پر می زنم واسه عطر تنت ...

romangram.com | @romangram_com