#حریم_و_حرام_پارت_85


- من هنوز دم در خونتونم، بدو بیا!

با تعجب:

- یعنی چی؟!

لحن کودکانه ای به خود داد:

- دلم می شکنه ها!

خنده ام گرفت! چشمام و رو هم گذاشتم و به آرومی گفتم:

- برو! الانه که بابا اینا سر برسن!

دادبه:

- یادت باشه!

خندیدم:

- یادم نمیره!

دادبه:

- زبون دراز! دارم برات!

اون وقت همراه هم خندیدیم و او گفت:

- دلم نمیاد بدون خداحافظی برم!

- تا شما باشی و خداحافظیم رو جواب بدی!

دادبه:

- یه کم نگام می کردی خلع سلاح می شدم به خدا! بذار غرورم حفظ بشه وروجک!

دلجویانه گفتم:

- به دیده ی منت آقای کیانی! غرورت رو خریدارم!

گفت:

- یعنی برم؟ نمیای؟

- دادبه!


romangram.com | @romangram_com