#حریم_و_حرام_پارت_14

- پس چته؟

-هیـــــــــــس!

این تذکر خانم مرادی بود که متوجه گفت و گوی ما شد. مریم کلافه شروع کرد به ورق زدن و زیر لب فکر کنم، فحش داد!

خنده ام گرفت، اما... فکرم به سمت حرف حبیبه رفت. اسمش چی بود؟

- مریم؟!

سرش رو به معنی (هان) تکون داد. زیر چشمی به مرادی نگاه کردم:

- اسمش چی بود؟

مریم:

- چی؟!

- چی نه، کی! اسمش؟!

مریم:

- چی می گی؟

صدای خانم مرادی:

- کوهی!

مریم:

- بله خانوم؟

خانوم مرادی:

- چی داری پچ پچ می کنی؟ پاشو بیا پای تخته!

مریم پوفی کشید. از جا بلند شد و واضح گفت:

- عین بچه ابتدائی هــــــــــــــــا!

خانوم مرادی:

- غرغر نکن! بیا!

فهیمه اشاره ای بهم کرد. نگاش کردم. لب هاش رو تکون داد. نفهمیدم. شونه م و بالا انداختم و نگاهم رو به سمت مریم که داشت عروض کار می کرد برگردوندم.

کمی بعد دفترم رو ورق زدم. اوم.... درست نوشته بودم. می خواستم صورتم رو بالا بیارم که چیزی به صورتم خورد. دستم رو به گونه ام کشیدم. یه کاغذ کوچیک تا شده روی دفترم افتاده بود.

romangram.com | @romangram_com