#حریم_و_حرام_پارت_110


عمو با خوشحالی گوشی رو برداشت و هم زمان زن عمو قربان صدقه گویان به سمتش رفت!

عمو:

- جونم بابا جون؟

همه سکوت کرده بودند.

عمو:

- قربونت بابا. همه خوبن. خدا رو شکر!

نگاهش روی زن عمو چرخید:

- مامانت هم خوبه. آره عزیزم، اونا هم خوبن!

و با این جمله مهسا رو به خودش چسبوند.

عمو:

- چه طوری شما؟ همه چیز خوب پیش میره؟ رو به راهی؟

سکوت کرد و نفس عمیقش رو بیرون فرستاد:

- این جا همه چیز عالیه، عموت اینا هم رسیدن!

بابا و مامان هم زمان گفتن:

- سلام برسونید!

عمو:

- سلام می رسونن.

و در جواب آن دو گفت:

- دست ب*و*ستونه!

و سپس به ادامه ی گفت و گویش پرداخت:

- ما منتظرت بودیم جوون! چرا نیومدی؟

دستی به ابروهاش کشید و به حرف های آن طرف خط گوش سپرد:

- آهان! اوم....خب، خوب کردی بابا!


romangram.com | @romangram_com