#هراس_بی_تو_ماندنم_پارت_57


-یادم نیس دقیقفاطی یادته تو؟

-ارهتابستونی بود که میخواست بره کلاس اولخاتون که از ترس غش کردخانم دست به کمر وایساده بود داد میزد:به من چه که توپ رفت تو چشمش و مرد

مامان بزرگش اشکای چشمشو با روسریش پاک کرد-اذیت نکنید پگاه مو

-نه زن عمو اجازه بده اون یکی رو هم بگمنازی پگاه یه گونی کوچیک داشتیه جوری درسش کرده بودند یعنی توش گربه سدم گربه با پنجه پاهاش رده بود بیرونبه صدا و تکونم حساس بود شروع میکرد به لرزیدن و میو میو کردنهمه خونه علی بودیمخاتونم یه گوشه نشسته بوددقیق یادمه با دو اومد گربه رو انداخت رو خاتون لرزید و میو میو کرد خاتونم ترسید شروع کرد به جیغ زدناوندفعه هم غش کرد

اینبار خودشم خنده اش گرفته بودهنوز گربه رو واسه یادگاری نگه داشته بود





همه توی حیاط ایستاده بودند واسه بدرقه ی عمو فرشادزن عمو اردلان گریه میکرد و میخواست تا فرودگاه برهعمو فرشادم گرفته بودش توی بغلقرار بود باباشو عمو فرهاد برسوننشون فرودگاهخاله نازی بوسیدش-پگاه عزیرم کاش بچه منم به شیطونی تو بشهبه شکم کوچولوی برامدش نگاه کرد فقط چهار ماهش بود-ایشالا سالم باشهصدای میلاد از پشت سر دلشو لرزونبا یاد اوری لبای میلاد توی خواب لبشو گاز گرفت-قیافش شبیه پگاه بشه بهتره تا شیطنتشخاله نازی چشمکی به میلاد زد-اره خدا کنه قیافش به پگاه برهپسره ی پرو اصلا فکر میکرد الان بقیه چی فکر میکننولی لبخند زد به نظر میلاد خوشکل بود

سرشو برگردوند سمت مینو وفرزاددست فرزاد پشت کمر مینو دقیق روی بند لباس زیرش بودپسره ی نفهم اینجا رو با اتاق خواب اشتباه گرفته بودهنوز عصبانی بود از عجله ی مینو و فرزادبیست روز بعد از اون شب عروسی گرفته بودندچقدر همه دوییده بودند دنبال کاراشب عروسی همه خسته بودندچقدر به مینو غر زده بودوقتی بعد از پنج روز گشتن توی بازار لباس نخریده بود یه سه-چهار ساعتی گریه کرده بود و به مینو و فرزاد فحش داده بود همون شب با امین رفته بود بیرون و لباس خریده بودیه لباس دکلته ی مشکی عروسکی کوتاهعاشق پف دامنش شده بودمامان بزرگش گفته بود صلوات نذر کردم امشب لباس بخری دیگه اعصابت خرد نباشهامین گفته بود چون مراسم جداست اشکالی ندارهبماند که اخر شب توی خونه ی مینو مراسم قاطی شده بوددرسته همه خودی بودند ولی میلاد دیده بودش و تمام مدت رقصیدنش با اخم نگاهش کرده بود اونم قربون صدقه ی مرد خوش استیلش رفته بود با اون کت و شلوار مشکی و لباس سفید و کراوت شل دور گردنشاخرشم ضبط و خاموش کرده بود باعصبانیت گفته بود:همسایه ها خوابن یه کم رعایت کنید تو تالار کم رقصیدین



romangram.com | @romangram_com