#هراس_بی_تو_ماندنم_پارت_29
به جمع نگاه کرد همه مشغول بودنهیچ شباهتی به مراسم خواستگاری نداشتقرار عقد و عروسی هم گذاشته شده بودخانمها رفته بودند توی اشپزخونه تدارک شام ببینندبقیه هم مشغول صحبت بودندمینو و فرزاد رفته بودند توی حیاط حرف بزنند بقول پگاه"مگه حرفی هم مونده بود"امین کنارش نشسته بود ار هر دری حرف زده بودند حالا هم عذر خواهی کرده بود بقول خودش بره دست به اببه گوشه ی سالن نگاه کرد پگاه روی مبل روبروی تلویزیون نشسته بود و پرهام توی بغلش لم داد بودکاش فاصله کمتر بود تا بهتر ببینتشامین بالای سر پگاه ایستادصدای چونه زدنشون میومد-پگاه بزن سه فوتبال داره
-پرهام داره فیلم میبینه
-پرهام فوتبال دوست داره مثل یه مردمگه نه عمو؟
پرهام خودشو بیشتر تو بغل پگاه جا کرد-پگاهم فوتبال دوست دارهپس چرا دختره؟
پگاه خم شد و محکم بوسیدش-فوتبال دختر و پسر نداره عزیزم
امین هم خم شد و پرهامو بوسید-پگاه عمو فوتبال تموم شد
پگاه کانالو عوض کرد و امین لپشو محکم بوسید-دست خانم درد نکنه و رو به اینور سالن با صدای بلند اعلام کرد-بیاین بازی شروع شد
اخرین نفر بلند شد و با تعارف پشت سر عمو علی راه افتاد جلوی تلویزیون رسید فقط مبل دو نفره ی کنار پرهام و پگاه خالی بودچه خوب که کنار پگاه خالی بودکنارش نشستبوی عطر پگاه مشامش را پر کردگرم و خوش بو!صدای فرزاد از پشت سرش اومد-ای بابا چرا صدام نزدین؟دقیقه چنده؟
پگاه با لحن شیطونی جوابشو داد-شما کارای مهمتری داشتی!راستی خسته نباشین!هوا چطور بود؟حسابی خوش گدشته ها!رنگ و روت باز شده
با صدای بلند خندیدمطمئن بود پگاه هم مثل خودش میدونه توی حیاط اتفاقای بهتر از حرف زدن افتاده به فرزاد نگاه کرد روی دسته ی مبل کنار امین نشسته بود واقعا رنگ و روش باز شده بوددست فرزاد سمت پگاه دراز شد و دماغشو کشید-بشین بچه!حواست به خودت باشه
romangram.com | @romangram_com