#هراس_بی_تو_ماندنم_پارت_24
-پگاه!بابایی امین عموته نه سرویس رفت و امدت!
پشت چشم نازک کرد-من خواهش کردم بابابعدشم همیشه جبران میکنممگه نه امین؟
-نخیرشما کی جبران کردییه لیوان اب نمیدی دست من
-خیلی بی چشم و رویی بخدا پرو
صدای توبیخ کننده باباش بلند شد-پگاه!!!
بابابزرگ مثل همیشه حمایتش کرد-علی ولشون کنخودشون کنار میان باهم
خندید و بلند شد کنار بابابزرگش نشست-چاکریم حاج ارسلان
با تسبیحش اروم زد رو دستش-جنبه داشته باش دخترچاکریم یعنی چی؟
-چشم حواسمون نبود در شان یک دختر خانم صحبت کنیم سرورم
چشم از لبخند مهربون بابابزرگش پرفت و به امین که داد میزد نگاه کرد-مینو یه لیوان اب بیار واسم
romangram.com | @romangram_com