#هراس_بی_تو_ماندنم_پارت_14


من از دنیای بیرون از "اغوش "تو میترسم



اصلا دوست نداشت چشماشو باز کنهاینجوری بیشتر گونه هاش نوازش میشداروم زیر گوشش اسمشو صدا میزدهنوز سرش روی بازوش بود بوی عطرش دماغشو پر کرده بود کاش میتونست ببوستش و شاید بیشتر پیش برهولی این وجدان لعنتی نمیزاشت

-میدونم بیداریپاشو دیگه زودتر راه بیفتی بهترهپاشوپاشو دیگه پسره ی لوسخوشت اومده نازت کنم؟

اروم چشماشو باز کردموهای بلندش بهم ریخته بود چقدر موهاشو دوست داشت سرشو نزدیکتر برد یه بوسه کوچولو فقط همینیه لحظه ترسو تو چشمای دخترک که دیددلش ضعف رفت ولی سرشو عقب برددستشو از دور دخترک ازاد کرد به سقف خیره شد چشماشو بست پوف کلافه ای کشید -پاشو برو تا نخوردمت

سنگینی روی دستش رفتصدای خنده اش بلند شد و دوباره دلش ضعف رفتصداش هنوز خوابالود بود-پاشو تا دست و صورتتو بشوری منم تو فلاکس واست کافی میکس درست کنم تو راه بخوری خواب از چشمت بپرونه

چشماشو باز کرد برگشت سمتش ایستاده بود موهای خوش رنگشو باز کرده بود و میخواست دوباره ببندتش به چشماش نگاه کرد مثل بچه ها بهونه گرفت:من کافی میکس نمیخوام یه چیز دیگه میخوام

چشمای گردشو که دید هوس کرد گازش بگیرهدخترک من من میکرد نمیدونست چی بگه چشماشو با دو دست مالیددست راستش خواب رفته بود ولی می ارزید به ارامشی که از اغوشش گرفته بود:برو دیگهالان تو رو شبیه یه کیک کاکائویی خوشمزه میبینمموهاتم نبند بزار باز باشه

-خیلی بی ادبینمیخوام اصلامیخوام سفت ببندمش

باصدا که خندید شنید که پاشو محکم کوبید رو زمین و تند رفت سمت اشپزخونهصداشو بلند کرد-حرص که بخوری خوشمزه تر میشی

romangram.com | @romangram_com