#هر_اشتباهی_عشق_نیست_پارت_9

چرا بايد بهش توضيح مي دادم اصلا به اون چه؟! به خاطر همون چند لقمه نوني كه داده ميخواد آبا و اجدادم رو از زير زبونم بكشه بيرون ؟

زد كنار اينبار آروم بود و صداش اصلا لحن متلك گونه نداشت

- مي خواي بدوني چرا سوارت كردم ؟

سكوت

- من يه دختر هم سن وسال تو داشتم 14 ساله زيبا و دوست داشتني توي همين اتوبان سوار يكي از اين ماشيناي پر از اراذل شد ...

سكوت

سكوتي تلخ ، حالا ديگه منم متعجب بودم به راننده كه حالا اسمش و مي دونستم عمدا من و سوار كرده بود كه اشتباه نكنم ...كه بدبخت نشم ...


ادامه داد

- اونم به خاطر لجبازي با من و مادرش اسير دوستاي ناباب شد... اسير عشق بود ، عشقي كه من قبولش نداشتم ...

نه اينكه عشق و قبول نداشته باشم اون فرد رو قبول نداشتم كه به اشتباه توي دل دختر معصوم من جا خوش كرده بود زماني كه با عشقش مخالفت كردم رعناي من هم ازخونه و گرما و محبتش فاصله گرفت ...

هر روز ازصبح خروس خون مي رفت بيرون و شب بر مي گشت بوي مشروب و الكل ديوانه وار داد مي زد كه دخترك معصوم من داره سقوط مي كنه ...


romangram.com | @romangram_com