#هر_اشتباهی_عشق_نیست_پارت_26
فكر كنم اونشب سرش و به قول مامانم با پنبه بريدم ...!
چشام رو باز كردم كه ديدم مامانم داره پرده پنجرم رو مي زنه كنار تا نور بتابه تو
- نه مامان نمي خوام اتاقم زياد روشن شه
- پاشو صبحونه حاضره ، اونقدر نور آفتاب نخوردي كه مرتب خوابي
- ساعت چنده؟
- ساعت 10:20 صبحه خانوم خانوما پاشو
- باشه
باز چشام رو بستم مامان كه از اتاق بيرون رفت كم كم با كش و قوس از جام پا شدم
بوي قهوه از توي آشپزخونه مي اومد رفتم ديدم مهري خانوم يه فنجون قهوه ريخته و زل زده به من
- الهي فدات شم چقدر لاغر شدي خانومي
romangram.com | @romangram_com