#هر_اشتباهی_عشق_نیست_پارت_27



- هي مهري خانوم دست رو دلم نزار يه غلطي كردم توش موندم داشتم مي مردم لاغر شدن بماند ، فقط به مامان نگيد ضايع است...


لبخندي از سر رضايت زد و مشغول كارش شد


- نگران نباش خانوم ،من دهنم چفت و بست داره فقط اين عبرتي باشه واست هيچ جا خونه مادر و پدر نميشه...


مهري خانوم خدمتكار ديرينمون بود يه چند روزي رفته بود پيش عروسش كه تازه نيني به دنيا آورده بود و امروز اولين روزي بود كه من رو بعد از اون قهر كذائي مي ديد



صبحونه رو نوش جون كردم و به بهونه ديدن بيتا زدم بيرون- دم در كه رسيدم ديدم اقاي دكتر، حسابي شيك و پيك كرده و داره ميره طرف ماشينش
يهو شيطنتم گل كرد همونجا ايستادم زل زدم بهش..


نامرد حتي برنگشت يه نيم نگاهي كوچولو نگام كنه بد ضايع شدم !


پاشو گذاشت رو گاز و د برو انگار نه انگار ديشب اون بود كه از رو ديوار سرك مي كشيد ببينه چه خبره ...

romangram.com | @romangram_com