#هر_اشتباهی_عشق_نیست_پارت_119
رفتم تو آشپزخونه يه دو قاشقي از استابلولي هاي ظهر گذاشتم تو دهنم و رفتم دم در ... كه صداي آريا از توي اتاقش اومد كه بيشتر به داد و دعوا شبيه بود ...
خدا بخير بگذرونه باز مرغاش از تخم افتادن ميخواد خسارتش رو از من بگيره ...
برگشتم سمت اتاقش و در رو باز كردم
ديدم نشسته روي تختش و چهرش نشون مي داد خيلي داغونه ...
- آني بيتا چش شده ؟
واي من ... نكنه با خبرشده ...
- چيزيش نشده ... چطور مگه ؟!
- دروغ نگو ... فرشاد همه چي رو بهم گفته ...
- پسره دهن لق... كي گفته بايد همه چي رو بزاره كف دست تو ؟!
- اون بي شرف رو صورتش اسيد پاشيده ؟
آبروش رو برد كم نبود... بي شرف بي ... فيلم ناموسش رو پخش نت كرد و داغونش كرد ديگه با اون چهره معصومش چي كار داشت رواني ...
مي لرزيد و حرف ميزد ... به خودش فشار مي آورد كه اشكاش جاري نشه ...
romangram.com | @romangram_com