#هر_اشتباهی_عشق_نیست_پارت_118

يه مظلوميت انداختم توي چشام ...

- از توي گوشي آريا سه سال پيش دزديدم ...و مرتب دعا مي كردم عوضش نكني كه دوباره مرتكب دزدي نشم !!! حالا اجازه دارم ...؟

خنديد ...پياده شد و رفت سمت در ... خيلي شيطنت وار ولي آروم گفت

- واسه گرفتن دستم اجازه نميگيره واسه اس دادن ؟ هه...

خنده بلندم رو كه شنيد برگشت سمتم

-شنيدي ؟!

- نه ناشنوا هستم از ايران ... خوشبختم ...

خنديد و رفت تو ...

من موندم و يه دل تنگ ... ولي هنوز دلم شاد فرشاد گفتنش بود ...

خوبه تا يه ساعتي كه صداش تو گوشمه دلم واسش كمتر بيتاب ميشه ...

كليد انداختم و رفتم تو ...
آنيتسا
رفتم توي اتاق و مانتوي قهوه اي و يه شال با رگه هاي قهوه اي برداشتم... يه خورده از عطر مورد علاقه بيتا بهش زدم و گذاشتم توي كيف ...

romangram.com | @romangram_com