#هر_اشتباهی_عشق_نیست_پارت_117

من اشتباه نمي كردم اون نگرانم شده بود...

اونقدر كه اشكش در آد ...

ذوقم رسيده بود به 100 ... ولي به روم نياوردم ...

- دقت كردي ديگه آقاي ناصري صدام نمي كني ...

لبخند روي لبام بود برگشت نگام كرد...

- فرشاد صدام مي كني ... واسه همون شوك بهم وارد شد ...كه با تهديدت حالم بد شد...

خنده واضحي رو لباش نشست و سرش رو برگردوند سمت پنجره ... صداي لرزونش رو شنيدم
- آسم داري ؟..

- آره پس اذيتم نكن...

رسيديم ...با ترديد بهش نگاه كردم

- شمارت رو توي گوشيم دارم ...

بر گشت با تعجب نگام كرد ...


romangram.com | @romangram_com