#هر_دو_باختیم__پارت_5
" مهندسای تابش حرف ندارن... معمولا به همین راحتی مهندس هاش رو از دست نمی ده!! پس چی شده که الان این یکی اومده بیرون؟؟
" پس حتما اشتباه بزرگی ازش سر زده که اومده بیرون دیگه!!
" اخه شرکت تابش انقدر خوب به کارمنداش حقوق می ده که هیچ مهندسی با پای خودش بیرون نمیاد..! پس حتما بیرونش کردن!
" می گم نکنه سر کارم گذاشته و اصلا اون جا کار نمی کنه و فقط برای جلب توجه این اسمو نوشته؟؟
با چند ضربه ای که به میز خورد سرمو بالا کردم و با تعجب به پسر که این صدا رو ایجاد کرده بود نگاه کردم.
- حواستون کجاست؟ خوبید؟
به محض اینکه به خودم اومدم دوباره رفتم تو همون لاک غرور خودم. دوباره همون اخم معروفم روی صورتم نشست و گفتم: احتیاجی نبود بزنید روی میز!
پوزخندی زد و گفت: شاید ترجیح می دادید با چند ضربه روی شونتون شما رو به خودتون بیارم.
اخمم غلیظ تر شداز این همه پررویی تمام وجودم اتیش گرفت ولی نمی شد حرفی بزنم. نمی خواستم باهاش درگیری لفظی پیدا کنم.. تنها گفتم: منظورم این بود کافی بود صدام می کردین.
با خونسردی کمی جا به جا شد و گفت: بنده چندین بار صداتون کردم اما شما صدا منو نشنیدید... فکر کنم خیلی تعجب کردید از اینکه تو شرکت تابش کار می کردم.
اگه می خواستم انکارش کنم بیشتر ضایع می شدم با قیافۀ حق به جانب گفتم: حق دارم تعجب کنم.. مهندسین شرکت تابش به خاطر موقعیت اون شرکت تمایلی برای خارج شدن از اون جا ندارن... به علاوه شرکت تابش اگر واقعا مهندسینشون اشتباهی نکنن و از هر جهت خوب باشن به همین راحتی اونا رو از دست نمی ده... پس با این وجود..
پرید وسط حرفم: من به خاطر یه مشکل شخصی اومدم بیرون.
- چه مشکلی؟
romangram.com | @romangram_com