#هر_دو_باختیم__پارت_4
طرح خیلی خوبی به نظر می رسید. نقشه رو کشیدم جلوم و با دقت بیشتری بهش نگاه کردم. واقعا طرح خوبی بود. پرسپکتیو و نماسازیش فوق العاده عالی بود.
سعی کردم هیجانم رو پنهان کنم و عادی باشم: ممکنه اون یکی رو هم ببینم؟
- معلومه... چرا که نه؟ بفرمائید.
دومیش رو هم برام باز کرد: این مال یه اپارتمان پنج طبقه بود. ابعداد زمین خیلی بزرگ نبود ولی من تمام سعیم رو کردم تا از کلیه فضاها استفاده کنم.
یه تای ابروم رو بالا دادم و گفتم: طوری صحبت می کنید انگار این خونه ساخته شده؟
با یه لبخند که تا حالا نظیرشو تو هیچ پسری ندیده بودم گفت: درسته ساخته شده.
با تعجب گفتم: شما کجا سابقۀ کاری دارید؟؟
احساس کردم سعی داره خندش رو کنترل کنه: اگه به جای یه نگاه سطحی به فرم اون رو به دقت می خوندید الان این سؤال رو نمی پرسیدید.
خدایی هم سؤال مسخره ای بود. چون توی فرم یه قسمت بود برای محل کار قبلی. خودمو نباختم و اخمام رو کمی تو هم کشیدم و چشم غره ای رفتم. بعد فرم رو از زیر نقشه در اوردم به محل کار قبلیش نگاه کردم.
روی اسم شرکت قفل کردم... شرکت تابش؟؟!!
نگاهی مشکوک به پسر انداختم و گفتم: شما تو شرکت تابش مشغول بودید؟؟!!!
- بله... من بعد از لیسانس اون جا مشغول شدم.
romangram.com | @romangram_com