#هر_دو_باختیم__پارت_33
با شیطنت گفت: الهامو ولش... لباسارو بچسب.
- اصلا می دونی چیه دیشب که داشت می رفت ازش پرسیدم رادین جوووون فردا چی می خوای بپوشی با هم ست بشیم؟ اونم لباسی که می خواست بپوشه رو بهم گفت و این طور شد که لباسامون یکی در اومد.
- ولی من که فکر می کنم تو با اون تله پاتی داری!
از روی تخت هولش دادم پایین: برو بابا... تله پاتی کیلو چنده؟
- هوی دیوونه چرا این جوری می کنی؟
دراز کشیدم: برای این که می خوام بخوابم... البته اگه تو و اون الهام خل و چل بذارین!
اصلا تو مگه فردا نباید بری دانشگاه؟ پاشو برو بخواب دیگه.
صورتشو جمع کرد: وای یاد فردا نندازم که دق می کنم.
- چرا؟
- فردا اولین جلسه ایه که باید بریم بالا سر جنازه.
- پس فردا همین طوری الکی که جراح نمی شی.. باید یاد بگیری دیگه.
- حالا فردا اگه شد از دانشگاه میام شرکت.
توی جام نیم خیز شدم: به چه مناسبت؟
romangram.com | @romangram_com