#هر_دو_باختیم__پارت_141

" وای اگه بابا می فهمید همش فیلم بوده بد بخت می شدم.

کمی هول شدم ولی سعی کردم اینو پنهان کنم.

- نه نه... فقط دیدم.. دیدم به تابشا نمی خوره آن تایم نباشن... واسه همین گفتم شاید اصلا نمیان!

ترانه- شما یه لطفی اونجا بی سر و صدا بشین همون سریالتو نگاه کن .. نظرم نده!

صدای زنگ بلند شد.. سر همه به سمت ایفون برگشت.

پدرم- اومدن.. من می رم درو باز می کنم.

ضربان قلبم شدت گرفت.. خدایا من چی فکر می کردم چی شد!!

اخه تو این چهار روز توی شرکت از طرف تابش هیچ عکس العملی ندیدم برای همین فکر می کردم همه چی منتفیه!! حالا نگو ارامش قبل از طوفان بوده!

" ای وای حالا چی کار کنم.. اینا وقتی اومدن خواستگاری جواب می خوان!!

- ترنــــــــــــــــم!

با صدای داد مامان دو متر پریدم.

- ااااا... مامان جان چی کار می کنی؟ می خوای سکتم بدی؟

مادرم- دِ پاشو دیگه.. همین طوری نشستی!!

romangram.com | @romangram_com