#هر_دو_باختیم__پارت_138
شونه ای بالا انداختم و گفتم: هیچی می ذاریم رادین خان بیاد خواستگاری!
چشمای ترانه گرد شد.
ترانه- چی داری می گی تو؟
پوزخندی زدم و گفتم: تو واقعا فکر می کنی رادین میاد خواستگاری؟
- فعلا که قراره بیاد.
- امکان نداره تابش بزرگ کوتاه اومده باشه!
- ترنم دارم بهت می گم بابا صبح جلو خودم با تابش حرف زد.
- خب حالا از کجا معلوم اون بوده باشه؟
- اصلا تو فرض کن تابش نبوده حالا جوابت به مامان اینا چیه؟ اونا می خوان فردا باهات حرف بزنن و جریان رو بهت بگن.
با خونسردی گفتم: هیچی بهشون می گم من حرفی ندارم.
- من که از کارای تو سر در نمیارم.. می دونم که داری خودتو به دردسر می ندازی ولی کی حریف تو می شه! تو که اصلا به حرف من گوش نمی کنی! هر غلطی دلت می خوات بکن.. شاید سرت بخوره به سنگ و از خواب بیدار بشی.
***
romangram.com | @romangram_com